کد مطلب:47304
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
مگر نه اين است كه خداوند همه جا است، پس چرا در قرآن كريم ميخوانيم، كه خداوند به آنچه در ظاهر و باطن، و مشهد و مغيب اطلاع دارد; آيا براي خداوند مغيب و غيبي وجود دارد؟
از بررسي موارد استعمال لفظ غيب اين حقيقت به دست ميآيد كه مقصود از غيبت همان امور پنهان از حسّ بشر است; يعني اموري كه از قلمرو ابزار و آگاهي عادي او بيرون ميباشد. قرآن كريم در آيات متعددي، خدا را با صفت عالم الغيب و الشهادة توصيف ميكند. مقصود اين است كه علم او بر آن چه كه از قلمرو حواسّ بشر خارج است، يا در قلمرو حواسّ او قرار گيرد، محيط و مسلط بوده و از آنچه كه از شما غائب يا براي شما محسوس است آگاه ميباشيد. از اين بيان ميتوان نتيجه گرفت: ملاك در تقسيم اشيأ به غائب و حاضر، پنهان و آشكار، علم محدود انسان است، از آن جا كه برخي از اشيأ در محيط حس و علم او قرار دارند، و برخي ديگر از قلمرو احساس و ابزار ارتباط او با خارج، بيرون ميباشند، اشيا و حوادث در نظر او به دو نوع تقسيم شدهاند، برخي حاضر و برخي ديگر غائبند و پيرو همين تقسيم، آگاهي او نيز بر دو نوع منقسم گرديده است. آگاهي از غيب و شهادت، و محور تمام اين تقسيمها، علومِ محدود و ابزار نارساي ادراكي انسان است.(منشور جاويد، استاد جعفر سبحاني، ج 8، ص 284، نشر دارالقرآن الكريم.)
غيب و شهود، دو مفهوم نسبي است، كه در مورد موجودي كه علمش محدود است، به كار ميرود; و از آن جا كه همه چيز غير از ذات پاك خداوند، محدود است، براي همة آنها غيب و شهود وجود دارد; ولي ذات خدا چون نامحدود است، و همه جا حضور دارد; بنابراين همه چيز براي او، شهود است، و غيب دربارة ذات پاكش مفهوم ندارد، و اگر ميگوييم خداوند عالم الغيب و الشهادة است، معنايش اين است كه آنچه براي ما غيب يا شهادت محسوب ميشود، براي او يكسان است.(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي، ج 10، ص 139، نشر دارالكتب الاسلامية.)
ضمناً به اين نكته هم بايد توجه نمود، كه اگر در مورد خداوند به غيب تعبير شده است: عالم الغيب و الشهادة...; همان طوري كه گفته شد، غيب دربارة ذات پاك خداوند، مفهوم ندارد، و از اين گونه تعبيرات، در آيات قرآن فراوان است، كه به نمونههايي از آنها اشاره ميكنيم: وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَآء...;(مائده،64) و يهود گفتند: دست خدا ]با زنجير[ بسته است. دستهايشان بسته باد! و به خاطر اين سخن از رحمت الهي دور شوند، بلكه هر دو دستِ ]قدرت[ او، گشاده است; هر گونه بخواهد، ميبخشد!...
در اين جا كلمه يداه در مورد خداوند مفهوم ندارد، بلكه منظور قدرت خدا است.
يا در آيه 75 سوره ص آمده است: أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ; ]گفت اي ابليس! چه چيز مانع تو شد كه[ بر مخلوقي كه با قدرت خود، او را آفريديم سجده كني؟!. يا در سوره آل عمران، آية 26 ميخوانيم: بِيَدِكَ الْخَيْر; به دست تو است خير. يا در سوره حجرات، آيه 1، چنين ميفرمايد: لاَتُقَدِّمُواْ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِه; چيزي را بر خدا و رسولش مقدم نشمريد ]و پيشي مگيريد[. كه كنايه از حضور و مانند آن است. و از اين قبيل موارد در قرآن كريم بسيار است; نتيجه اين كه تعبير به غيب نيز از همين موارد است و الاّ غيب در مورد خداوند معنا و مفهومي ندارد پس همان طوري كه براي خداوند، داشتن دست بي معنا و بي مفهوم است، در مورد غيب نيز مطلب چنين است، و استفاده قرآن از اين گونه تعبيرات، فقط صِرف آسان شدن صورت مسئله و براي تقريب به ذهن است.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.